در معركه چشمانت شوقي است كه حجم تمامي دوست داشتن ها را پلك مي زند
چون قايق شکسته زطوفانم
ساحل مرا به خويش نمي خواند
امواج مي خروشند
امواج سهمگين
ايا کدام موج
اينک مرا چو طعمه به گرداب مي دهد؟
با درود فراوان به شما دوست عزيز
وبلاگ هستي بخش به روز شده و منتظر قدوم سبز شماست