سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساعت 6 عصر بود که اولین گل رویید. وای نگاکن ببین کی اومده: سارا با یه دنیا صفا. سارا جون به صفاسیتی ما خوش اومدی. تا یادم نرفته بگم که سارا با سالاد اندونزی اومده بود. یه کم نگذشته بود که سوگند یه کوچولو اومد و رفت. بگم چی آورده بود؟ یه ظرف خوشگل پر از حلیم. هووووووووووومممممممممم . با یه مامان کوچولوی نفیس. اگه گفتی کی؟ آفرین! نفیسه. هورااااا . نفیسه هم با یه عالمه دلمه و یه گل سرخ وسطش. بفرمایید صفاااااااااا .

هنوز داشتیم به نفیسه خوشامد میگفیم که سروکله ی کی پیدا شد؟ درسته: اکرم و دخترای گلش. چی دستش بود؟ پنیر و گردو با یه دسته گل خوشگل. خب بعد؟ سوگند جیگر و مریم مانکن با یه کیک تولّد خوشگل و خوشمزه و یه جعبه زولبیا بامیه هم تو دستاش. بابا صفااااااااااااا. البته سوگند و مریم بچه های گلشونو متاسفانه نیاورده بودن ، ولی رستای نازنین نفیسه دنبالشون بود.  بعد سروکله  نمک گروه پیدا شد: لیلاااااااااااااااا با پگاه و صدراش . هوراااااااا با چی اومده بود؟ کوکو ، کوکو ، کوکو، کوکوی سبزی.

بعد نزدیکای افطار بود که معصومه کمیاب ( ستاره سهیل ) با یه هندونه شکری نایاب همراه با پروانه همیشه در رژیم با پسرگلش و چندتا نون سنگک داغ داغ از راه رسیدند. وای نمیدونی اینجا چه خبره . هرکی به یه کاری مشغوله. کم کم مامان دینا (خدیجه) با موشش و ملیحه خنده رو که اگه دیرچیزیو بفهمه ممکنه از.... بمیره (فکربد نکنید منظورم کنجکاویه) به جمع ما اضافه شدند. اذان گفته بود که هنرمند گروه (استاد خط) یعنی طیّبه و دخترای نازش با یه دیس حلوا محفلمونو نورانی بود نورانیتر کردند. در اوج سروصدا و بخور بخور بودیم که میترا اومد. هوراااااااااااااااا دختر بانمکش هم دنبالش بود. میترا خانم با غذای مخلوطش . میترا خانم بفرما سرسفره.

یه جمع صمیمی. باور کنید کمتر جایی یه همچین بچه های باحالی پیدا میشه. اینجا همون صفاسیتی واقعیه که میگن. البته برای اینکه قوانین مورفی هم نقض نشه کولرهم سربزنگاه خراب شد ولی خوشبختانه هوا خوب بود. هرچند یه مهندسی دوتایی با سارا هم کردیم که به نتیجه هم نرسیدیم. بساط افطار رو جمع و جور میکردیم که زهرا اومد با یه لبخند زیبا. زهرا خانم خوش اومدی. سفره جمع شده ، همه نشستن ، سوگند کیک رو آورد و همه با هم سوت و کف و تولّدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک! لیلا کادوها رو یکی یکی اعلام کرد و کلی گفتیم و خندیدیم و.... شب خوب و بیاد موندنی ای بود. جای مرضیه هم خالی بود. بچه ها از همتون متشکرم. دوستون دارم. جبران کنم. شما آخر معرفتید. مخلص همتون: آمنه




تاریخ : پنج شنبه 88/6/5 | 12:45 صبح | نویسنده : ستاره | نظرات ()