سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تصور دنیایی که در آن همه از آینده خبرداشته باشند هم جالب و هم کسل کننده است.

مثال برای جنبه جالب آن: آنگاه از بچگی میدانستیم زن چه کسی میشویم!! و عروسها میدانستند مادرشوهرشان کی میمیرد!! همه زنهای کنجکاو که گاهی از فضولی میمیرند خیالشان از مردن راحت میشد، چرا که میدانستند : درخانه همسایه چه خبر است! فلانی بیرون میره کجا میخواد بره و با کی قرار داره! فلانی تو مهمونی چی میخواد بپوشه! سرویس طلاشو از کی میگیره! ؛ همه زنها میدانستند که شوهرشان آیا یک زن دیگه میگیره یا نه!! دانشجوها میدانستند چه سوالاتی میاد!! مردم میدانستند چه کسی رای میاره و دیگر امکان تقلب نبود!! چاقها میدانستند که آیا آخرش لاغر میشند یا نه!! بیماران میدانستند چه زمانی خوب میشند!! اصفهانیها میدانستند چه زمانی میهمان میاد که فرار کنند!! و قمیها میدانستند اصفهانیها کی خونه هستند و فراری نیستند تا برند منزلشان!! وای فکرشو بکن بچه های گروه همه میدونستن بازخورد جسمانیشون چه نمره ای میگیرند و کی بهشون نمره ی 2 میده!! اونوقت میکشتنش!! همه از اینکه بقیه میخوان پشت سرشون چه غیبتی کنند خبردار بودن!! و . . . .

مثال برای جنبه کسل کننده و عذاب آور آن: روزهای تولد و غیرو میدونستی برات چی میگیرن! میدونستی عزیزانت کی میمیرند! میدونستی کی قراره کور و کچل و چلاق بشی! میدونستی همه تلاشهات برای آب کردن این چربیای اضافه بیفایدست! برای دیراومدنها و بدقولیهات هیچ بهانه ای نمیتونستی بتراشی! دروغهات رو میشد! میدونستی کی زلزله و سیل میاد! چه بد میشد اگه میدونستی چقدر باید تلاش کنی پول دربیاری و بعد بدونی دزده کی میاد ببردشون! نمیتونستی شوهرتو بپیچونی! میدونستی آخر همه فیلمها چی میشه از جمله جومونگ! از اول معلوم بود که تو مسابقات کی برنده میشه! و .....

با این اوصاف بنظر شما خوب بود ازآینده خبر داشته باشیم؟؟!!




تاریخ : پنج شنبه 88/4/11 | 6:37 عصر | نویسنده : ستاره | نظرات ()